ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *
03 مرداد

Cue

معنیCue:سخن رهنما،ايماء،اشارت ،اشاره براى راهنمايى خواننده ياگوينده يا بازيگر،رديف ، :)vi.&vt.(اشاره کردن ،راهنمايى کردن ،باچوب بيليارد زدن ،صف بستن
مترادف : signal (for an actor, singer, etc.); example; long tapering wooden rod used in a billiards game; long stick with a concave attachment at the end which is used in the game of shuffleboard
مثالهایی از کاربرد این کلمه
Best to sit back and cue him up for the one-liners.
 
I didn't have a solid grasp of myself - I depended on other people and surroundings to cue me.
 
It takes a trained and sensitive therapist to cue in to your personal needs.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید