تخصصی ترین مرکز برگزار کننده دوره های علوم پزشکی
تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین
شماره تماس : ۶۰ ۳۶ ۹۰ ۸۸ ۰۲۱
manager, management, to manage, manageable
مدیر، مدیریت، مدیریت کردن،مدیریت کردنی
He finally managed to find an apartment near his office.
او سرانجام مدیریت کرد که یک آپارتمان نزدیک دفترش بیابد.
فکر، فکر کردن، بافکر، بی فکر، از روی فکر
I can't think where I put it.
نمیتوانم فکرکنم که آنرا کجاگذاشتم .
sense, to sense, sensible, sensitive, sensitivity, sensor, sensation, sensibly, sensitively
حس، حس کردن، محسوس،حساس، حساسیت، حس گر، احساس، بطور محسوس، بطور حساسی
In the dictionary the different senses of each word are marked by numbers.
در فرهنگ لغت حواس های مختلف هر کلمه توسط اعداد نشانه گذاری میشود.
adviser, advice, to advise, advisable
مشاور، نصیحت، نصیحت کردن، نصیحت پذیر
I advise you to think very carefully before making any decision.
توصیه میکنم قبل از گرفتن هرتصمیمی بادقت فکرکنی.
adviser, advice, to advise, advisable
مشاور، نصیحت، نصیحت کردن، نصیحت پذیر