ورود | ثبت نام
×
Image
ورود به حساب کاربری

Invasive

معنیInvasive: تهاجمي درون كار
مترادف : intrusive; interruptive
مثالهایی از کاربرد این کلمه
His death dealers were lined up along one side of the panhandle, waiting for the invasive mind check, where Gabriel went through their heads for signs of betrayal.
 
When the invasive sun was shuttered, he tossed the eye-band on the table.
 وقتی که تهاجم نور خورشید متوقف شد ، او امتداد دیدش را روی میز انداخت
The visions were less invasive than those from others, like background music at a department store.
 
 

 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

© 2025 تمامی حقوق محفوظ است. آدرس:‌ تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین

اشتراک در شبکه های اجتماعی

برای به اشتراک گذاشتن این مطلب با دوستان از دکمه های زیر استفاده بفرمایید.