ورود | ثبت نام
×
Image
ورود به حساب کاربری

Sporadic

معنیSporadic:گهگاه – ناپيوسته
مترادف : irregular, fitful, occasional, infrequent
مثالهایی از کاربرد این کلمه
Sporadic gunfire continued through the night.
 تیراندازیهای پراکنده در طول شب ادامه داشت
sporadic outbreaks of disease
 
Our advertising campaigns have been too sporadic to have had a lot of success.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

© 2025 تمامی حقوق محفوظ است. آدرس:‌ تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین

اشتراک در شبکه های اجتماعی

برای به اشتراک گذاشتن این مطلب با دوستان از دکمه های زیر استفاده بفرمایید.