ورود | ثبت نام
×
Image
ورود به حساب کاربری

Align

معنیAlign:ردیف کردن در صف آمدن
مترادف : arrange in a line; be arranged in a line; straighten
مثالهایی از کاربرد این کلمه
All adjoining panels should be pressed evenly together ensuring all the panels are aligned squarely to each other.
 پانلهای پی درپی باید باهم بطور مساوی فشرده شوند و از ردیف کردن مستقیم نسبت به یکدیگر اطمینان حاصل شود
More than 50 seats were won by independents, many of whom are closely aligned with Mr Khatami's conservative foes.
 
Overhead the beautiful stars flickered and aligned themselves into patterns.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

© 2025 تمامی حقوق محفوظ است. آدرس:‌ تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین

اشتراک در شبکه های اجتماعی

برای به اشتراک گذاشتن این مطلب با دوستان از دکمه های زیر استفاده بفرمایید.