| معنیContribute:شرکت کردن – سهیم بودن |
| مترادف : donate, give; cause |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| During the discussions MacDonald seemed to be listening, but he had nothing to contribute. |
| درطی بحثها بامک دونالد به نظر رسید چیزی برای مشارکت دربحث ندارد |
| I'd like to thank all of you who contributed to the hospital appeal. |
| My parents said they would contribute something towards the cost of my driving lessons. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
