| معنیRecuperate: شفاء یافتن |
| مترادف : ecover, heal, regain one's health after an illness or injury |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| It was a very difficult birth, and Mary is now recuperating at home with the baby. |
| تولد سختی بود و ماری الان کاملا بهبود یافته وبا بچه اش درمنزل می باشد |
| She's going to need time to recuperate after the operation. |
| Tina spent nine months recuperating. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
