| معنیTurn into:تبدیل شدن |
| مترادف : change into, become |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| His first novel was turned into a television film. |
| نخستین رمان او به فیلم تلویزیونی تبدیل شد |
| Our holiday turned into a nightmare. |
| With one wave of her magic wand, the mice turned into strong white horses. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
