| معنیAbide :ایستادگی کردن – پایدار ماندن – منزل کردن |
| مترادف : stay; live, dwell; continue; tolerate, put up with; wait; comply, submit, obey, conform |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
|
The team decided unanimously to abide by the captain's ruling. اعضاء تیم،متفق القول به این نتیجه رسیدند که به رای کاپیتان وفادار بمانند. |
|
My mother cannot abide dirt and vermin. مادرم نمی تواند کثیفی و حیوانات موذی را تحمل کند. |
| President Aquino said she would abide by the court's decision. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید..
