| معنیContamination:آلودگی |
| مترادف : pollution, something which contaminates; spreading of impurities; infection (by a disease) infectious, communicable, transmissible, catching |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| If the contamination exceed a certain limit, the scrapings remain quite dead. |
| اگر آلودگی بیش از حد مجاز خاص افزایش یابد ، تا مرگ کامل گرفتاری باقی می ماند |
| This provides for the reduction as far as possible of contamination during the milking process itself. |
| He would pollinate a wheat stalk, then cover it with a trash bag to prevent contamination by other plants. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.