| معنیRelieve: تسکین دادن |
| مترادف : ease, alleviate; offer assistance; release, liberate |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| After about 20 hours, they were relieved by another crew. |
| بعد از حدود20 ساعت، انها به وسیله خدمه دیگری آرامش یافتند |
| Can anyone relieve Tammy? She's been on duty for ten hours without a break. |
| Harry attempted a couple of jokes to relieve the tension of the occasion. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
