| جهت مشاهده معنی کلمات روی کلمه کلیک کنید | |
|---|---|
Incorporateمتحدشدن، به هم پیوستن | |
|
The French king managed to incorporate a large slice of territory upon his northern frontier | |
| |
Exposureتعداد تکرار:1بار | |
|
And for Connoisseur, the extra work and exposure should bring increased demand | |
|
و برای افراد خبره، کار اضافی و قرار گرفتن در معرض باید افزایش تقاضا به ارمغان بیاورد | |
Alterتعداد تکرار:2بار | |
|
His mood suddenly altered and he seemed a little annoyed | |
|
حالش ناگهان تغییر کرد و به نظر آمد کمی اذیت شده باشد | |
تمرینات ترکیبی زبان انگلیسی | |
آموزش زبان لغات کلیدی بخش نود و ششم
بازدید: 1049
