ورود | ثبت نام
×
Image
ورود به حساب کاربری

Amputation

 قطع عضوی از بدنAmputation: معنی
مترادف : cutting off; surgical removal
مثالهایی از کاربرد این کلمه
In the case of women the mutilation usually takes the form of amputation of the breasts.
 در مورد قطع عضو زنان معمولا به شکل برداشتن سینه انجام میشود
Quick amputation of the finger is the best remedy of all if a large snake has bitten it.
 
Moreover, injury to the scolex, or amputation of that organ, reveals the concomitant absence of a regulative mechanism such as that which generally controls the form and fitness of regenerated organs.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

© 2025 تمامی حقوق محفوظ است. آدرس:‌ تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین

اشتراک در شبکه های اجتماعی

برای به اشتراک گذاشتن این مطلب با دوستان از دکمه های زیر استفاده بفرمایید.