معنیManipulation: دستکاری |
| مترادف : act of manipulating; act of handling or operating with the hands; act of managing or controlling; act of adapting or changing to suit one's purpose |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Surely Alex wasn't blind to the manipulation going on with intent to keep him in Texas. |
| یقینا آلکس نسبت به دستکاری درجریان تمایل به نگه داشتن او در تگزاس ناآگاه نبود . |
| He wouldn't respond to her mind manipulation attempts, and he was able to control Jonny. |
| If Gabriel wasn't immune to the mind manipulation magic, he suspected Andre would be using it on him right now. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.