ورود | ثبت نام
×
Image
ورود به حساب کاربری

Fragmentary

معنیFragmentary: ناقص بخشی
مترادف : disjointed; incomplete; made up of pieces or fragments
مثالهایی از کاربرد این کلمه
But I think it also reflected his sense of the inherent fragmentary nature of life.
 
Other fragmentary legislation is to be found in recent years, e.g. the Safety of Sports Grounds Act 1975.
 
The beginnings of cable and satellite policy showed the dangers of such a fragmentary approach.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

© 2025 تمامی حقوق محفوظ است. آدرس:‌ تهران بالاتر ازمیدان ولیعصر -بعد از تقاطع زرتشت - خیابان پزشک پور - پلاک 12 - ساختمان معین

اشتراک در شبکه های اجتماعی

برای به اشتراک گذاشتن این مطلب با دوستان از دکمه های زیر استفاده بفرمایید.