| معنیWidespread:گسترده – پراکنده |
| مترادف : common, popular, extensive, prevalent; spread out over a large area |
| مثالهایی از کاربرد این کلمه |
| Heavy rains have led to the most widespread flooding in a decade. |
| باران های سنگین به سیل گسترده در یک دهه منجر شده است. |
| Poverty in the region is widespread. |
| Racism is much more widespread than people imagine. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
