03 مرداد
Cue
- مشخصات
- منتشر شده در شنبه, 03 مرداد 1394 09:56
- تعداد بازدید: 2668
معنیCue:سخن رهنما،ايماء،اشارت ،اشاره براى راهنمايى خواننده ياگوينده يا بازيگر،رديف ، :)vi.&vt.(اشاره کردن ،راهنمايى کردن ،باچوب بيليارد زدن ،صف بستن |
مترادف : signal (for an actor, singer, etc.); example; long tapering wooden rod used in a billiards game; long stick with a concave attachment at the end which is used in the game of shuffleboard |
مثالهایی از کاربرد این کلمه |
Best to sit back and cue him up for the one-liners. |
I didn't have a solid grasp of myself - I depended on other people and surroundings to cue me. |
It takes a trained and sensitive therapist to cue in to your personal needs. |
توسعه کلمه:
در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.