ورود  \/ 
ثبت نمودن
18 مرداد

Perspire

معنیPerspire:تعريق ،عرق ريختن ،عرق کردن ،دفع کردن
مترادف : sweat
مثالهایی از کاربرد این کلمه
He was perspiring. It showed on his forehead.
 
James, who was perspiring profusely, took out a handkerchief and mopped his brow.
 
She felt hot and awkward and started to perspire.
 
 

توسعه کلمه:

در فیلد زیر مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید