ورود

ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز ورود *
مرا بخاطر داشته باش

ایجاد حساب کاربری

گزینه های * دار الزامی می باشند.
نام *
نام کاربری *
رمز ورود *
تائیدیه رمز ورود *
نشانی پست الکترونیک *
تائیدیه نشانی پست الکترونیک *

کیفیت آموزش در ایران به نوعی قربانی کمیت شده است زیرا آموزش در ایران تبدیل به بازاری برای درآمدزایی شده است.

مهدی پازوکی اقتصاددان به «شهروند» می‌گوید: تأسیس بی‌رویه دانشگاه یکی از معضلات جدی ایران و محل اسراف بودجه‌های آموزشی است. چه کسی می‌پذیرد که در شهر کوچکی مثل قم یا سمنان بیشتر از ٦ دانشگاه دولتی با ردیف بودجه‌ای وجود داشته باشد و در سیستان و بلوچستان بچه‌ها در کپر درس بخوانند و گونی برنج را به‌عنوان کیف مدرسه به دست بگیرند؟ کدام عقل اقتصادی می‌پذیرد که تایپیست یک اداره مدرک لیسانس بگیرد و به پست کارشناسی برسد اما نه کارشناس توانایی باشد و نه دیگر مثل گذشته کار تایپ انجام دهد؟

در ایران کارخانه مدرک چاپ کنی به راه افتاده است و صرف بودجه‌های کلان آموزشی، ارزش افزوده اقتصادی به دنبال ندارد. به‌عنوان مثال در یک سازمان تخصصی تجاری به وفور با کارمندانی مواجه‌ایم که مدرک ادبیات یا مدیریت فرهنگی دارند و در واقع بودجه آموزشی در رشته ادبیات به هدر رفته است. از طرفی مدرک لیسانس آن کارمند برای یک سازمان اقتصادی هم کارایی ندارد.

او ادامه می‌دهد: یا مثال دیگر از ناکارآمدی نظام آموزش دانشگاهی در ایران این است که به وفور با مدیرانی مواجه‌ایم که یک شبه دکترا گرفته‌اند این در حالی است که در انگلیس به‌عنوان یک اقتصاد پیشرفته، بالای ٨٠‌درصد وزرا دارای مدرک تحصیلی لیسانس هستند. در واقع پرسشی که مطرح می‌شود این است که خروجی آن همه مدیر دکتر در ایران چیست؟ یا آمده‌ایم برای ورود به مجلس شرط گرفتن مدرک فوق‌لیسانس را لحاظ کرده‌ایم که این مسأله نیز از همان نگاه مدرک‌گرایی‌مان ناشی می‌شود.

این اقتصاددان تأکید می‌کند: در ایران بی‌شمار دکتر داریم که حتی به یک زبان بین‌المللی اشراف ندارند و نمی‌توانند منابع اصلی علم را مطالعه کنند. کجای دنیا به کسی دکترا می‌دهند که قادر به مطالعه منابع اصلی و کتب مراجع رشته خود نیست؟

نخبگان به حاشیه رانده می‌شوند

مهدی پازوکی اقتصاددان همچنین توضیح می‌دهد: در نظام استخدامی‌ ما نخبگان جایگاهی ندارند. اسنادی در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی سراغ دارم که این مسأله را اثبات می‌کند. به‌عنوان مثال در سال‌های گذشته ٥‌هزار نفر جذب بدنه دولت شده‌اند که از این میان سهم بسیار ناچیزی به دانش‌آموختگان دانشگاه‌های تراز اول کشور مثل دانشگاه شریف، امیرکبیر، دانشگاه شیراز، تبریز و اصفهان اختصاص دارد. این درحالی است که در ژاپن یا سایر کشورهای پیشرفته بهترین و نخبه‌ترین افراد جامعه به‌عنوان کارمند دولتی استخدام می‌شوند

پازوکی تأکید می‌کند: استخدام در ایران روند معکوسی نسبت به کشورهای پیشرفته دارد. در ایران نخبه‌ها به حاشیه می‌روند و افراد با توانایی کمتر استخدام می‌شوند. مثلا در ایران دانشگاه فرهنگیان داریم. در این دانشگاه کنکوری‌هایی با رتبه ١٥‌هزار و ٢٠‌هزار جذب می‌شوند. آنها از روز اول ورود به دانشگاه صاحب حقوق ماهیانه می‌شوند، سال‌های تحصیل برای دانشجوها به‌عنوان سابقه کار لحاظ می‌شود و استخدام آنها تضمین شده است این درحالی است که هیچ‌کدام از این امتیازات برای نخبگان دانشگاه شریف یا امیرکبیر وجود ندارد. با این حساب ما چگونه انتظار داریم در بدنه سازمانی کشور تحول ایجاد شود؟

پیشرفت فناوری در جهان موجب شده است رشته‌های علمی ‌سال به‌ سال تخصصی‌تر و پیچیده‌تر شوند که این مسأله مشاغل را به گرایش‌های بیشتر و تخصصی‌تر رسانده است. این درحالی است که کیفیت آموزش در ایران به نوعی قربانی کمیت شده است زیرا آموزش در ایران تبدیل به بازاری برای درآمدزایی شده است.

او ادامه می‌دهد: این نگاه به آموزش موجب شده است پدیده مدرک‌گرایی و حتی خرید مدرک رواج بگیرد بی‌آن‌که تخصص، صرف توسعه اقتصادی و افزایش بهره‌وری شود و در واقع بازار حالت نمایشی پیدا کرده است. این پدیده در شوروی درحال فروپاشی نیز تجربه شد؛ به‌طوری که نقل قولی بین مردم آن جامعه رواج پیدا کرد با این مضمون که افراد وانمود می‌کنند در حال کار کردن هستند و کارفرما وانمود می‌کند که حقوق می‌دهد.

این کارشناس تأکید می‌کند: در این حالت افراد با مدرک بالاتر کمکی به چرخه تولید و اقتصاد نمی‌کنند و چون بهره‌وری افزایش ندارد، کارفرما حقوق متناسب با تخصص افراد نمی‌پردازد و این جو نیروی انسانی را بی‌انگیزه می‌کند در نتیجه افراد رفتار تصنعی از خود بروز می‌دهند.

٨٠ درصد وزرای انگلیسی لیسانسه‌اند

وضع کیفیت نیروی کار در ایران یکی از نگرانی‌های جدی در اقتصاد کشور است. در ایران شایسته‌سالاری وجود ندارد و مدیرسالاری غیرفنی و غیرکارشناسی در بیشتر مواقع حرف اول را می‌زند. در این فضا اغلب مدیران میانی، بدون بازدهی اقتصادی کافی سالیان‌ سال مدیر می‌مانند، ترفیع رتبه می‌گیرند و به صرف سابقه کار مشمول افزایش حقوق می‌شوند این درحالی است که سرمایه نخبگی ما باور دارد که در این نظام ناکارآمد و کورس رقابت هیچ جایگاهی ندارد و برای ایجاد تحول بی‌انگیزه می‌شود.

او ادامه می‌دهد: همین فرآیند به ظاهر ساده تأثیر خود را در برنامه‌ریزی‌های کلان نشان می‌دهد این‌که کشور به صورت مداوم از چشم‌اندازها و برنامه‌ریزی‌های خود عقب می‌افتد. این درحالی است که ایران باید بازنگری اساسی در جذب نیروی کار داشته باشد و سطح معیارهای خود را توسعه دهد. به‌عنوان مثال به جای باور به حزب و گروه سیاسی خاص، مبنای باور بزرگتری مثل وطن دوستی و ملی گرایی را در او سنجید. این مسائل موجب می‌شود منابع در راه درست و بهینه آن هزینه شود.

وی ادامه می‌دهد: نگاه مدرک گرا در بدنه اداری موجب شده است افراد به صورت ظاهری قضیه، بسنده کنند و سیستم آموزشی کمترین کارایی ممکن را در افزایش بهره‌وری داشته باشد، بی‌آنکه این حجم کلان بودجه و هزینه‌های آموزشی، ارزش افزوده قابل انتظاری تولید کند. به‌عنوان مثال ما در ایران رشته مدیریت فرهنگی ایجاد کرده ایم. افرادی که جذب این رشته می‌شوند غالباً با رتبه‌های بسیار پایین پذیرفته می‌شوند و تقریباً بیشتر آنها در مشاغل غیرمرتبط بکارگیری می‌شوند یا بیکارند. رشته‌های علمی در جهان هر سال تخصصی‌تر و پیچیده‌تر می‌شوند و از این رهگذار گرایش‌های مشاغل نیز تخصصی‌تر و جزئی‌تر می‌شود.

لینک کوتاه

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

اشتراک مطالب

Close

خبر را در کانال وشبکه های خود به اشتراک بگذارید